ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام على علیه السلام:
دنیا کوچکتر و حقیرتر و ناچیزتر از آن است که در آن از کینهها پیروى شود.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 142، ح 2544
عباس امینی: کاش به اکران آنلاین حمله نمیشد
اصلاً پشیمان نیستم که «کشتارگاه» در شرایط فعلی بهصورت آنلاین اکران شد چرا که میزان فروش و استقبال مخاطب را از فیلمهایی که در سینما اکران شدند و پیشبینی میشد جزو پرفروشترینهای سال باشند، میبینیم. آمار دقیقی در اختیار ندارم اما طبق آنچه اعلام شده بجز فیلمهای «خروج» و«طلا» که اولینها در اکران آنلاین بودند، «کشتارگاه» بیشترین آمار فروش را داشته است. ای کاش توانی را که برای اکران فیلم در سینما آن هم در این شرایط کرونایی صرف کردند، به جای حمله به اکران آنلاین روی همین سیستم میگذاشتند تا یک موج جدی ایجاد میشد و کنترل شدیدی هم روی قاچاق فیلمها صورت میگرفت و اگراین اتفاق میافتاد، دستکم بخشی از سرمایه فیلمها برمیگشت.
بخشی از صحبتهای این کارگردان با ایسنا
چالشهای تئاتر از فیلمتئاتر تا فقدان تلهتئاتر
مرور کنیم که چه گذشت و چگونه گذراندیم
محمدامیر یاراحمدی
نمایشنامهنویس
تئاتر جاذبههای مختص به خود را دارد و اگر نداشت در مجموعه هنرهای موجود جهان نمیتوانست اینهمه سال به بقای خود ادامه دهد و اگر ما این جاذبهها را از تئاتر بگیریم از ذات مستقل و حیات خودش دور میشود و نتیجه منتهی به نابودی تغییر شکلاش به چیزی دیگر خواهد بود. بسیاری از ما تجربه داوری تئاتر از روی فیلمتئاتر را داشتهایم و برایمان هیچ جاذبهای نداشت و کارها را با احساس خستگی شدید میدیدیم. از لحاظ فنی اصلاً دقیق نبودند و بهنوعی نه نور درستی در آنها بهکار رفته بود و نه دوربین در زاویه مناسبی قرار گرفته بود و همه اینها باعث میشود نه تنها تئاتر را از ذات خودش دور میکند، بلکه نظام استاندارد و ساختاری درستی هم ندارد و مخاطب ترجیح میدهد برود فیلم ببیند تا پای فیلمتئاتر خسته و بیحوصله شود. ما اما تجربه تلهتئاتر داشتهایم و اگر میخواهیم در شرایط خاص مثل همین کرونا، تئاتر را از دست ندهیم حداقل میتوانیم به تلهتئاتر رجوع کنیم و کارهایی اینچنین در تولیدات خود داشته باشیم که به لحاظ ساختاری منسجم، درست و مطابق با استانداردهای فیلم تئاتر باشد؛ یعنی بهعنوان مثال دوربین روی صحنه فعال باشد و نه مثل فیلمتئاتر چند دوربین در چند جای صحنه بکاریم و کاری به دیگر اجزا نداشته باشیم. من چنین پیشنهادی به دوستان ارائه دادم که ما میتوانیم با تلهتئاتر مخاطب را حفظ کنیم چون از نظر من کوچ کردن از تئاتر به تلهتئاتر بسیار منطقیتر از تئاتر آنلاین یا فیلمتئاتر و... است. در حوزههای دیگر مثل آموزش هم میشود کارهایی انجام داد. بهعنوان مثال نمایشنامهخوانی یک فعالیت جنبی است که در دورههایی رونق میگیرد و در دورهای از رونق میافتد و چیزی نیست که اگر نباشد به تئاتر لطمه بخورد. اینها را بهعنوان مسکنهای مقطعی میتوان در نظر گرفت اما اگر کرونا 10 سال ادامه پیدا کند و تماشاچی نتواند 10 سال به سالن برود باید شکلهای دیگری از تئاتر شکل بگیرد و باید فکری بلند مدت داشت. بحث اینجاست که این وضعیت میتواند تضمینکننده حیات تئاتر باشد یا نه؟ با اینحال به نظر نمیآید برنامه و نقشهای جدی در این زمینه وجود داشته باشد چون برای چنین کاری باید در وهله اول مسأله بودجه را حل کرد و بعد سروقت مسائل دیگر رفت و برنامهریزی کرد که چگونه میتوانیم درست و اصولی پیش برویم. کرونا برای ما یک پیام هم داشت و این پیام صبر بود که نمیتوان شتابزده به دل ماجرا رفت و بخواهیم آن را سریعاً در کار خودمان منعکس کنیم. شیوههای جبران و تبعات این فاجعه عمومی جهانی و تأثیرات اجتماعیاش همه میتواند مسألهای مهم برای پرداخت باشد که تمنای تجدیدنظر در شیوه زندگی اجتماعی ما انسانها را در دل خود دارد و هنرمندان و روشنفکران هم باید با فاصله و بعد از کند و کاو و مداقه در آن به بستری برای روایت برسند و از آنچه تجربه کردهاند حرف بزنند. برخورد شتابزده با مسائل هرگز ما را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند پس باید برگردیم و یکبار دیگر مرور کنیم که چه گذشت و چگونه گذراندیم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
با بالا رفتن آمار مبتلایان و قربانیان کرونا یکی از عوامل این افزایش برگزاری مراسم عروسی و عزا اعلام شد. هشدارهای زیادی درباره این موضوع داده شد تا اینکه اعلام شد برگزاری عزا و عروسی در تالارها ممنوع است و معاون نظارت بر اماکن عمومی پلیس امنیت تهران هم گفت که با این مسأله برخورد میشود. ضمن اینکه اعلام شد با برگزاری یک مراسم عروسی در شهر اراک عروس و چند میهمان کرونا گرفتهاند و مادر داماد هم درگذشته است.
در شبکههای اجتماعی و بخصوص توئیتر خیلیها این روزها درباره اینکه نباید مراسمی برگزار شود مینوشتند و از خطراتش میگفتند. با اعلام خبر ممنوعیت برگزاری مراسم این موج بیشتر هم شد: «بهمعنای واقعی وزارت بهداشت خودش رو میکشه و میگه از هرگونه اجتماع خودداری کنید بعد جوان تحصیلکرده مثلاً فهمیده میره مراسم عقد یا عروسی میگیره دوستاش هم دعوت میکنه!»، «وقتی خود ما رعایت نمیکنیم از اونا چهکاری برمیاد؟ مشهد تو این چند روز بیشترین فوتی کرونا رو داره از دکتر پرسیدم گفت هرکی اومده یا عروسی بوده یا مراسم ختم بود یا دورهمی پس خودمون باید رعایت کنیم»، «باورم نمیشه عروسی دعوتیم بعد که گفتیم نمیایم باهامون قهر کردن»، «تو این شرایط عروسی گرفتی بوق بوق هم میکنی؟!»، «٨٠ درصد اطرافیان من دارن زندگی عادیشونو میکنن، مهمونی، پارتی، دورهمی.... ولی من پدرمو از اسفند ماه ندیدم، مطمئنم برا مردمی که تو عروسی و پارک میچرخن اونقدرها مهم نیست و تنش نداره تا برا منی که همش تو قرنطینه هستم»، «هر گونه تجمعی مثل مراسم عزا و عروسی و همایش با جمعیت زیر ۵۰۰ نفر جرمه و جایز نیست اون وقت سر برگزاری کنکور میلیونی هنوز شک و تردید وجود داره؟»، «از اونجایی که طایفه ما اونقدر تعدادش زیاده که میتونیم یه شهر تأسیس کنیم به خاطر عروسی هفته آینده میتونید برای موج سوم کرونا روی طایفه ما حساب باز کنید!»، «بچههای پرستار بخش کروناییها رو چند باری دیدم انصافاً بیش از حد ما کارشون سخت و دلهره آور و.... کاش کمی مردم رعایت میکردن کاش کمی به فکر خود بودیم. کاش عروسی و عزا رو چند وقت رها میکردیم. کاش مردم ما میدونستن کمی به فکر خود و کشور و کادر درمان باشن و....»، «۲۳۹۷ بیمار جدید و ۱۸۸ نفر فوتی! عروسی بگیرید عزیزان، عروسی برای سلامتی مفیده»، «واسه عروسی به گیلان دعوت شده / میگم نرو خطرناکه / میگه مازندران وضعش قرمزه، گیلان مشکلی نداره، تازه قراره مراسم توی باغ برگزار بشه»، «اولش مردم رعایت کردن ولی تا آمار مبتلایان تو همون پیک اول کم شد مردم منطقه ما فکر کردن خب دیگه کرونا تموم شد و عروسی و عزا رفتنشون شروع شد طوری که الان شهر ما کاملاً تو وضعیت قرمزه .بیمارستان اصلی مخصوص کرونای شهر خیلی وقته که پر شده و بقیه بیمارستانها هم اعلام کردن ظرفیت تکمیله».
کوپن بازمیگردد؟
دیروز کوچکینژاد، عضو کمیسیون برنامه و بودجه گفت: «بستر توزیع کالاهای اساسی بهوسیله کالابرگ، کارت الکترونیکی یا سایر روشهای مشابه در کشور فراهم میشود تا کالاهای اساسی مورد نیاز خانوارها با قیمت مناسب به دست آنها برسد.» این خبر با عنوان بازگشت کوپن در شبکههای اجتماعی منتشر شد و کاربران دربارهاش اظهارنظر کردند. اینکه این روش درستی است یا نه مسألهای بود که بعضیها به آن پرداختند و البته خیلیها هم از بازگشت کوپن بهعنوان بازگشت به قدیم یاد کردند. تعدادی هم با شوخی درباره کوپن و نوستالژی اش نوشتند: «خبر خوش مجلسیان بعد از دریافت 231 میلیون: کوپن بر میگردد»، «بزودی: کوپن ۷۸۳ پنیر و کوپن ۷۸۸ قند و شکر اعلام شد.»، «اوشین رو هم پخش میکنن؟»، «حالا که قراره به عقب برگردیم و دولت برای تأمین کالای اساسی بهمون کوپن بده، برگردیم به دهه شصت که به همه اعضای خانواده کوپن می دادند نه دهه70 که به فرزند سوم به بعد تعلق نمیگرفت.»، «حامیان اصلی کوپن امثال مصباحی مقدم، توکلی و زاکانی بودند منتهی الان مخفی نگه میدارند»، «و این گونه در روندی پیشرفت کردهایم و از دهه 60 و 70 کوپن کاغذی به دهه 90 با کوپنهای الکترونیکی وارد شدیم.»، «واقعاً طرح کوپن نه آن طرح قدیمی و کاغذی و صف و... بلکه طرحی به روز، چه اشکالی داره؟»، «من صف کوپن واینمیستم»، «بچه بودم همه چی کوپنی بود الانم سنی ازم گذشته باز داره کوپنی میشه. بعد بگین دهه شصتی بدبخت نیست»، «دعواهایی که تو صف کوپن خواهد شد از صف نونوایی هم جذابتره!»، «از سری شغلهایی که دوباره به چرخه زندگی قراره برگرده خرید و فروش کوپنه....»، «اگه میتونستن مثل زمان جنگ تورم رو هم به ۶ درصد برسونن من مشکلی با کوپن نداشتم»، «ولی باور کنین همون کوپن دادنِ دوباره بهتر از اینه که جنسهای دولتی و سهمیهای رو همینجوری ول بدن داخل بازار و یه نفر بیست کیلو بخره و یه نفر هیچی بهش نرسه».
با مروری بر رمان «فوران» اثر قباد آذرآیین
به امضای مسجدسلیمان
ارمغان بهداروند
شاعر
شاید نفت، نام مسجدسلیمان را بر زبانها انداخت؛ اما ادبیات، این نام را زنده نگه داشت. ادبیاتی که چراغش به نفت روشن شده بود اما پس از نفت، ریشه دوانید و سربرآورد و همین ادبیات، مُردهریگ نفتی شد که بود و نبودش جز مصیبت برای مردمان آن دیار نداشته است. این روزها با نامهای بسیاری میتوان مسجدسلیمان را به خاطر آورد که هر کدام ارزشافزودهای در ادبیات امروز محسوب میشوند. ادبیات اقلیمی، به امضای شاعران و نویسندگان این خطه جان گرفت و طرح زمینههای زیستی، آداب سرزمینی و اختلاط آن با وقایعی که کشف و استخراج نفت به وجود آورده بود، مهمترین مضامین این ادبیات به حساب میآیند. در این باره محمدعلی سپانلو نوشتهاست: «محیط جنوبغربی ایران بخصوص بخش صنعتی آن که تضادهای جهانی معاصر را یک جا کنار هم دارد، بهترین آزمایشگاهی بودهاست برای آزمودن سبک نویسندگان رئالیسم امریکایی میان دو جنگ، در یک فرم بومی ایرانی. اقلیمی سوزان و وحشی که در آن شبح صنعتی عظیم چشمانداز را مسدود کردهاست، مجموعه متلّونی از بدویترین طبایع تا تربیتشدهترین واکنشهای شهرنشینی، ... اینها همه، به برخی از بهترین قصهنویسان معاصر ما فرصت داده تا مکتب قصهنویسی خوزستان را پدیدآورند؛ ترکیب دلپذیر مرارت و وحشت و پاکباختگی. میتوان گفت که جغرافیا سبک آفریدهاست.»
«قباد آذرآیین» از جمله همین طبیعت و همین مکتب است. زادگاه او - مسجدسلیمان- بدون روتوش در نوشتههایش مجسم است و آدمهایش ترجمه صریحی از درد، فقر و خرافه و تصویری از مردمان مصیبتزدهای است که به شکل کارگران غربتزده و روستاییان آواره به نمایش در آمدهاند. قباد آذرآیین دغدغه اصلی خود را به تصویر کشاندن عریان جنوب میداند. مسجدسلیمان هم که تکیه به زاگرس دارد و پای در کارون؛ جزئی از همان جنوب است و «قباد» که از کودکی با بوی نفت و گاز روییده است و خون خاکش را به تماشای چاههای خاموش به یغما برده میداند؛ میخواهد و میخواسته است که داستانهایش، پردهای برای اکران شهرش و مصائبش باشد.
«فوران» آخرین رمان قباد آذرآیین است که متولد روزگار فوران نفت در مسجدسلیمان است. روایتی مغموم از کارگری محتضر که ابتلائات زیستن در تقاطع سنت و مدرنیته را به کلمه درآورده است. در این رمان، نویسنده با برجسته کردن تضادهای منبعث از تحول بیمقدمه زیستگاه خود، حال و روز مردمانی را روایت میکند که در صد و چند سال طلوع و غروب نفت، چه مشقتهایی را تاب آوردهاند و چه به دست آوردهاند. سادهتر بخواهم بگویم؛ قباد آذرآیین همه این سالها خواسته است بگوید: که از نفت نه آبی سرد شد و نه نانی گرم!
شخصیتهای این رمان که به مثابه نمایندگان طبقات اجتماعی بستر تاریخی قصهاند، محصول درک و دریافتهای واقعی نویسنده از تجربههای زیستی و اتفاقات اجتماعی کودکی تا بزرگسالی نویسنده است. چاپ دوم رمان «فوران» توسط انتشارات «هیلا» عرصه شده است و خواندن این رمان در روزهایی که «نفت» بیشتر شنیده میشود؛ خالی از لطف نیست.
«ماسک بزن»
نمایشگاه «ماسک بزن» روز جمعه 20 تیرماه در گالری کاما افتتاح شد. نمایشگاهی که از نامش پیداست منتج از روزهای سخت کروناست. روزهایی که شرایط زندگی مردم تغییر کرده و هنرمندان هم برای خلق آثارشان دست به چنین شگردهایی میزنند.
در این نمایشگاه که به کوشش شهلا همایونی و دستیاری غزال کاظمی برگزار شد، آثار هفتاد هنرمند شاخص روی دیوار قرار گرفت. حاصل این نمایشگاه ماسکهایی است که بهصورت تابلو روی دیوار قرار گرفته است.برخی ماسکها با هنر خوشنویسی مزین و کار شده و ماسکهایی هم روی آن طرحها و نقوشی به سبک مکتب سقاخانه شکل گرفته است. یکسری از ماسکها هم نقشهای مفهومی دارند. مفهومی که به جامعه و بیننده کمک میکند تا شرایط این بیماری را از دریچه هنر ببیند. گفتنی است که آثار بسیاری با این مضامین در این نمایشگاه به فروش رفته است.
در نمایشگاه آثار هنرمندانی چون حسین محجوبی، رضا بانگیز، احمد وکیلی، نصرتالله مسلمیان، همایون سلیمی، ایرج اسکندری، کاوه نجمآبادی، بهزاد شیشهگران، حسین ماهر، علی ندایی، اکبر نیکانپور، رضا هدایت، رضا رینهای، احمد نادعلیان، احمد محمدپور، رضوان صادقزاده، محمدهادی فدوی، کیوان عسگری، جمشید حقیقتشناس، مهناز پسیخانی، فریده شاهسوارانی، شهلا همایونی، فریدون امیدی، فرناز اخلاقی، فرح ابوالقاسم، هوشنگ اردویی، شهناز زهتاب، توران فرهت، امیرشهاب رضویان، سعید محجوبی، شهرام گیلآبادی، فربد مرشدزاده، مجید برزگر، سعید نقاشیان، هومن درخشنده، مرتضی یزدانی، علیرضا تغابنی، رامین اعتمادی، عادل یونسی، فرشید پارسیکیا، محسن جمالینیک، اشا صدر، مینا سبزی، فاطمه دیواندری، شهلا آرمین، رسول سلطانی، مرجان اندرودی، عسل فلاح، محمدعلی اللهوردی، بهناز جلالی، کاوه افاق، عارف رودباری، مصطفی نوربخش، سعید امکانیان، علی خالق، پروین حسینزاده، سارا اشرفی، سهیلا پولادزاده، آنیتا اشرفی، حامد بهروزکار، ماهیار چرمچی، محمدرضا توکلی، غزال کاظمی، آرام مسلمزاده، منیر صحت، المیرا شکرپور، محمد مقدسی، مرمر صالحی و هومن مهردانا به نمایش در میآید.
این نمایشگاه تا ۳۱ تیرماه در گالری کاما به آدرس خیابان پاسداران، خیابان گلستان دهم، پلاک ۴۴، ساختمان فرین، طبقه دوم برپاست و ساعت بازدید آن همه روزه به جز یکشنبهها از ساعت ۱۱ تا ۱۹ است.
تاریخ
22 تیر
در صد و پانزدهمین روز از سال باید از یکی از بزرگترین هنرمندان تئاتر یاد کنیم که در چنین روزی درگذشت؛ حمید سمندریان. البته در کنار هنرمندان و چهرههای فرهنگی که متولد امروزند.
تولدها
پابلو نرودا: شاعر مشهور شیلی که اشعار عاشقانه و انقلابیاش شهرت جهانی دارد سال 1904 به دنیا آمد. نام اصلی اش «نفتالی ریکاردو الیسر ریهس باسوالتو» بود و با استفاده از نام «یان نرودا» شاعر اهل کشور چک خودش را «پابلو نرودا» نامید. از کودکی و نوجوانی به ادبیات و نوشتن علاقه داشت و نخستین مقالهاش در 16 سالگی در یک روزنامه محلی چاپ شد. وقتی به دانشگاه رفت اشعارش را منتشر کرد که هم مشهور شد و هم توانست با شعرا و نویسندگان دیگر آشنا شود. او کارمند دولت بود و برای همین هم در کنسولگری شیلی در بارسلون و مادرید اسپانیا مشغول به کار شد. در دورانی که جنگ داخلی اسپانیا آغاز شد و نرودا هم سیاسی شد، با فدریکو گارسیا لورکا شاعر اسپانیایی آشنا شد. کنسول شیلی در پاریس و مکزیک بود و در همین دوران پناهندگان جنگ اسپانیا را به فرانسه منتقل کرد و به یک نقاش مکزیکی معروف پناه داد. او هوادار کمونیستها بود و سخنرانی تندی علیه حکومت شیلی کرد که باعث شد به آرژانتین فرار کند. وی در تمام این دوران شعر میسرود. اشعاری که دیگر سیاسی و انقلابی شده بودند. در دهه 50 میلادی توانست به شیلی بازگردد و در دهه 60 یکی از منتقدان جنگ امریکا و ویتنام بود. سال 1971 بهدلیل اشعارش نوبل ادبیات را برد و همچنان یکی از مشهورترین شاعران امریکای جنوبی است. «پستچی»، «من هستم»، «خاطرات من»، «ما بسیاریم»، «بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا» و «یادبودهای جزیره سیاه» از آثار نرودا است و «هوا را از من بگیر خنده ات را نه» برای ایرانیها بیشتر از سایر اشعار نرودا آشناست.
مهران مهرنیا: سال 1348 در چنین روزی یکی از نوازندگان و مدرسان تار و سه تار در ایران به دنیا آمد. مهرنیا کارش را از دهه 60 با نواختن سه تار آغاز کرد و از محمدرضا لطفی تار و سه تار یاد گرفت. در سال 73 گروه همایون را تأسیس کرد تا تصنیفهای قدیمی ایران را بازسازی و دوباره اجرا کنند. او تصنیفهای عبدالله طالع همدانی را جمعآوری کرد که بعدها این آثار در آلبوم «طالع مهر» منتشر شدند. او از سال 96 با گروه مهرنیا اجرا میکند و البته در گروه بسیاری از خوانندگان موسیقی سنتی ایران مانند سالار عقیلی و وحید تاج نوازندگی کرده است.
رضا عابد داستان نویس هم متولد امروز است.
درگذشتها
حمید سمندریان: یکی از بزرگترین تئاتریهای کشور که شاگردان بسیاری را تربیت کرد سال 1391 در چنین روزی درگذشت. او متولد 1310 بود.وی در دبیرستان در کلاسهای تئاتر شرکت کرد و پس از تحصیل در آلمان به دعوت اداره هنرهای نمایشی به ایران بازگشت و هم تئاتر اجرا کرد و هم کار آموزش تئاتر را آغاز کرد. آموزشگاه بازیگری سمندریان که در سال 73 تأسیس شد، محل تحصیل بسیاری از چهرههای تئاتر امروز بود. او همیشه آرزو داشت نمایش «گالیله» را اجرا کند و بارها تمرینها را برگزار کرد اما هربار به دلایلی این نمایش متوقف شد و این آرزو هیچ وقت برآورده نشد. «ملاقات بانوی سالخورده»، «دایره گچی قفقازی»، «بازی استریندبرگ» و «ازدواج آقای میسیسیپی» مهمترین آثاری هستند که با کارگردانی سمندریان روی صحنه رفتند.
گریگوری پک: سال 2003 در چنین روزی یکی از محبوبترین ستارههای دهه 40 تا 60 میلادی درگذشت. گریگوری پک سال 1916 به دنیا آمد و در جوانی نخستین نقشاش را در یک نمایش بازی کرد. «روزهای افتخار» نخستین کار سینمایی او بود و پس از آن «طلسم شده»، «کشتن مرغ مقلد»، «اسب کهر را بنگر»، «برفهای کلیمانجارو» و «تعطیلات رمی» را بازی کرد و اینها مشهورترین فیلمهایی بودند که با بازی او ساخته شدند. کارگردانها میگفتند نمیشود نقشهای منفی را به او سپرد. کاراکتر «آتیکوس فینچ» در فیلم «کشتن مرغ مقلد» در نظرسنجی بنیاد امریکا بهعنوان بهترین و محبوبترین قهرمان هالیوود شناخته شد؛ نقشی که برای آن جایزه اسکار را هم برد. او در ردیف دوازدهم فهرست بزرگترین بازیگران مرد تاریخ قرار دارد و قرار بود در فیلم «چارلی و کارخانه شکلات» و در کنار جانی دپ نقش پدربزرگ «جو» را بازی کند اما درگذشت.
فرخ لقا هوشمند: بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون 22 تیر 1388 درگذشت. فرخ لقا هوشمند متولد 1307 بود.وی در گیلان بازی در تئاتر را آغاز کرد. سال 1336 با بازی در فیلم «نردبان ترقی» وارد سینما شد و البته همچنان کار در تئاتر را هم ادامه میداد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سریالها و فیلمهایی مانند «کوچک جنگلی»، «لبخند زندگی»، «عیاران»، «مدرسه مادربزرگ ها»، «باشو غریبه کوچک» و «مسافران» بازی کرد.
فاخره صبا خواننده اپرا و نویسنده و فرهنگ نویس هم سال 1386 در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
استاد حبیب نقاش تنها بازمانده هنر نقاشی قهوهخانهای درگذشت. این استاد نقاشی قهوهخانهای به علت کهولت سن و سکته مغزی در بیمارستان دزفول بستری شد و صبح دیروز دار فانی را وداع گفت. استاد حبیب نقاش در سبک نقاشی قهوهخانهای قلم میزد و رنگهای مورد نیاز طرحهایش توسط خودش تولید و ساخته میشد. استاد حبیب نقاش متولد ۱۳۱۱ در شهرستان دزفول و مسنترین نقاش منطقه و چهره ماندگار دزفول بود. او تنها بازمانده از نقاشان سنتی قهوهخانهای و عاشورایی و نیز نقاشی پشت شیشه در کشور بوده است و این هنر ارزشمند را از پدر و پدربزرگانش آموخته بود.او بیش از ۴۰ اثر نقاشی در موضوعات مختلف از جمله تلفیق واقعه عاشورا و دفاع مقدس خلق کرده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
عباس امینی: کاش به اکران آنلاین حمله نمیشد
-
مرور کنیم که چه گذشت و چگونه گذراندیم
-
شهروند مجـــازی
-
به امضای مسجدسلیمان
-
«ماسک بزن»
-
تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین